|
امام جماعت یکی از مساجد شیراز میگفت: «در اولین روزهای پس از فتح خرمشهر پیکر 28 تن از شهدای عملیات آزادسازی خرمشهر را به شیراز آورده بودند. پس از اینکه خیل جمعیت حزبالله در قبرستان دارالرحمهی شیراز بر اجساد مطهر و گلگون این شهیدان نماز خواندند. علمای شهر که در مراسم حضور داشتند، مسئولیت تلقین شهدا را بر عهده گرفتند، از جمله خود من.
وقتی درون قبر رفتم و شروع به تلقین شهیدی کردم، با صحنهای بس عجیب و تکان دهنده مواجه شدم، تا جایی که ناچار شدم به دلیل انقلاب روحی، تلقین را نیمهکاره رها کنم و از قبر بیرون بیایم.
ماجرا این بود که هنگام قرائت نام مبارک ائمه در تلقین، تا به اسم مبارک حضرت صاحبالزمان (عج) رسیدم، مشاهده کردم که شهید انگار زنده است، لبخندی زد و سرش را تا نزدیکی سینه به حالت احترام پایین آورد.»
دارنده این کارت موظف است که معاصی کبیره انجام ندهد و اصراری هم به معاصی صغیره نداشته باشد ![]() به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از مشرق، در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ، برخی از بازماندگان گروه «فداییان اسلام» دست به تاسیس تشکیلاتی با همان اسم و نماد های آن زدند. در راس این تشکیلات ، معمولا دوستان و نزدیکان شهید نواب صفوی قرار داشتند اما هیچ کدام موفق به احیای مجدد آن گروه مجاهد و تاثیر گذار نشدند و بسیار زود از بین رفتند. تنها یکی از این گروه ها به دلیل پیوندی که میان خود و دفاع مقدس برقرار نمود و تاثیرات قابل توجهی که در مسیر جنگ گذاشت توانست بیشتر عمر کند. این گروه با اعزام نیرو هی داوطلب به جبهه های جنگ ، آن هم در روزهایی که هیچ سازمان و نهادی متولی اعزام نیرو های مردمی به چبهه نبود ، توانست در میان انقلابیون محبوبیت فراوانی کسب کند. گرچه این گروه نیز با تاسیس سپاه پاسداران و بسیج مستضعفین ، به سرعت در آن ها حل شد اما نامش در تاریخ دفاع مقدس جاودانه شد. در زیر تصاویری از کارت عضویت این گروه را می بینید که متعلق است به حاج حسین بصیر ، سرداری که چند سال بعد از علمداران لشکر 25 کربلا شد. او با معرفی شهید سید مجتبی هاشمی ، فرمانده نظامی فداییان اسلام در جبهه های جنوب ، به عضویت این گروه درآمد. توصیه های مندرج در پشت این کارت که با توجه به فضای سال های آغازین انقلاب تنظیم شده است بسیار تاثیر گذار است. ![]() ![]() |
به خواب اعتنایی نکردم و در یکی از روزهای وسط هفته کنار مزارش رفتم و دوباره از او کمک خواستم. عصر روز بعد به زیرزمین رفتم و در چمدان را باز کردم؛ ولی هرچه گشتم پارچهای ندیدم. داشتم ناامید میشدم که چشمم به یک زیرپوش سفید افتاد. آن را برداشتم و چند بار روی چشمان پسرم کشیدم و از خدا خواستم تا این مشکل برطرف شود. صبح روز بعد با حیرت و شگفتی زیادی دیدم چشمان فرزندم کاملاً خوب شده است.
شهید علینقی ابونصری در سال 1341 در روستای مهدیه کازرون متولد شد. مسئولیت گروه تخریب تیپ فاطمه الزهرا (س) و معاونت تخریب لشگر 19 فجر و مسئول واحد مهندسی در جزایر جنوب (بندرعباس) را بر عهده داشت. وی دانشجوی رشتهی زبان آلمانی دانشگاه شهید بهشتی بود. در عملیاتهای مختلف از جمله والفجر مقدماتی، خیبر، والفجر 3 و والفجر 8 شرکت کرد و آخرین بار با سپاهیان محمد (ص) اعزام شد و در سال 1365 به شهادت رسید.
سعی کنید با خدا دوست صمیمی شوید، خواهید دید خیلی لذّت بخش است.
|
