سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشه می گفت:"دعا کن من شهید بشم". و من می گفتم: ان شاءالله، اما بعد از 120 سال؛ باید پسرها را داماد کنی؛ حالا حالا کار داریم.
خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است.

از شبی که این خواب را دیده بود تا آن روز صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین نشسته بود، کمتر از یک ماه فاصله نشد که به آرزوی دیرینه اش رسید.

همسر شهید صیاد شیرازی 




تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 5:7 عصر | نویسنده :


از شدت عصبانیت دستانم می لرزید.
صورتم سرخ شده بود.
کاغذ را برداشتم.
لرزش قلم بر روی کاغذ و نوشته ای تیره بر روی آن
اعترافی از روی نادانی به سیدی بزرگوار به خانه رفتم خسته از سختیهای روزگار چشمانم را بستم در عالم رؤیا
صدیقه طاهره را دیدم، زهرای اطهر(سلام الله علیها) در مقابلم ایستاد.
از مشکلاتم گفتم و سختیهای مجله سوره .
حضرت فرمودند: با فرزند من چه کار داری؟
و باز گلایه از سید مرتضی و حوزه هنری
دوباره فرمودند: با فرزند من چه کار داری؟
و سومین بار ازخواب پریدم .
غمی بزرگ در دلم نشست، کاش زمین مرا می بلعید و زمان مرا به هزاران سال پیش تر پرت می کرد.
مدتی بعد نامه ای به دستم رسید :«یوسف جان! دوستت دارم، هرجا می خواهی بروی برو، هرکاری می خواهی انجام بده، ولی بدان برای من پارتی بازی شده است، اجدادم هوایم را دارند»
ساعتی بعد در مقابلش ایستادم.
سید جان! پیش از رسیدن نامه خبر پارتی بازی ات راداشتم. 

یوسفعلی میرشکاک

Click to view full size image




تاریخ : شنبه 90/1/20 | 7:9 عصر | نویسنده :

سید احمد پلارک شهیدی که مزار پاکش بوی عطر می‌دهد.
مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می‌شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام می‌رسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می‌زنند.
شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی‌که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.بعد از بمب باران، هنگامی‌که امداد گران در حال جمع آوری زخمی‌ها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه می‌شوند که بوی گلاب از زیر آوار می‌آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود.

هنگامی‌که پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد بطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید، از طرف دیگر سنگ نمناک می‌شود.

می‌گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائکه " بوده است . " غسیل الملائکه " به کسی می‌گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می‌کند و در حجله می‌خوابد . فردا صبح ، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می‌‌کرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند . او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می‌شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
کسایی که زیاد بهشت زهرا می‌روند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری.
خیلی‌ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوان.
او معجزه خداست.




تاریخ : جمعه 90/1/19 | 6:55 عصر | نویسنده :

هفت بار به منطقه رفت.

همیشه می گفت:من یکی از صفرهای ارتش بیست میلیونی هستم.

وقتی در شهر به روزمرگی میرسید برای رفتن به منطقه بار می بست .

می گفت: میرم اونجا خودمو پیدا کنم.

بار اخر که میخواست بره منو برد محضر و وکیل خودش قرار داد و گفت: ایندفه بر نمی گردم .

... او برگشت , ولی بعد از 13 سال فقط استخوان هاش!


راوی : همسر شهید علیرضا ذوقی زحمت کش




تاریخ : دوشنبه 90/1/15 | 5:37 عصر | نویسنده :

یک هموطن مسیحی هنگام حضور در یادمان های دفاع مقدس خوزستان با دیدن آثار از خودگذشتگی شهیدان و رزمندگانی ایران به دین اسلام مشرف شد.

 شهین بیدادرس که اکنون نام خود را به مریم تغییر داده است، در دلنوشته ای آورده است: «مسیحی بودم که در این سالها بر دین او مانده بودم ولی فقط نام جنگ را شنیده بودم.خانواده های داغدار را دیده بودم، شهادت هزاران هزار انسان از نوجوان ?? ساله گرفته تا پیرمرد ?? ساله، اما فقط شنیده بودم. می گفتند جوانان با علاقه به جنگ می روند. برای رفتن به خط مقدم دعوا راه می افتد».
این هموطن اهل ارومیه می افزاید:« اما باور این حرفها برای ما سخت بود تا وقتی که پشت میز دانشگاه نشستم و سالها از پایان جنگ گذشت روزی کاروانی از دانشگاه راهی مناطق جنگی شد کاروانی بنام راهیان نور حس کنجکاوی مرا با این کاروان همسفر کرد.همراه کاروان به سرزمینی رفتم که می گفتند خاکش تبرک است قدم که می گذاری باید وضو بگیری آنقدر پاک است که اگر تبرک کنی اگر بر زخمت بگذاری التیام می یابد».

بیدادرس آورده است:«راست می گفتند آنجا که رسیدم خاک با من سخن گفت ذره ذره خاک گویی زبان باز کرده بود به هر قسمت که قدم می گذاشتی محل شهادت شهیدی بود در آئین ما فقط در یک نقطه عیسی را به صلیب کشیده بودند ولی اینجا هزاران مسیح را را در هزاران نقطه به صلیب کشیده بودند ندایی درونی مرا به خضوع وا داشت سجده بر خاک کردم بوسه بر خاکی کردم که رد پای انسانهایی بود ناتمام که اگر می ماندند امروز به عمر جباران خاتمه می دادند شنیدن خاطره انسانهایی که آوار بر سرشان ریخته، گهواره ها ی کودکانشان از شرم به گورستان پناه برده اند».

این هموطن مسیحی نوشته است:«مردانی که قسمتی از بدن خود را از دست داده اند دنیای دیگری در برابر چشمم مجسم کرد زنگ توحید در گوشم به صدا در آمد اشهد ان لااله الله ، اشهدان محمدا رسول الله ، اشهد ان علی ولی الله یکی گفت صدایت می زند او که عیسی بشارت آمدنش را داده بود آنجا بود که به یگانگی خداوند سوگند یاد کردم و مسلمان شدم نامم را گذاشتم مریم تا خادم خون شهیدان باشم اینک من مریمم. مریمی که در کربلای ایران متولد شد با عطر و بوی شلمچه نسیم اروند کنار و صدای نخل های سربریده آبادان نشو و نما کرد نام اورا تاریخ در دل خود ثبت کرد تا آیندگان بدانند اینجا معجزه می کند شفا می دهد التیام می بخشد اینجا گنجینه ای پایان ناپذیر است اینجا پاکترین انسانها جان خود را تقدیم پاکترین هدفها کرده اند اگر در کربلای هزار و ??? سال قبل ?? تن جان باختند. اینجا میلیونها انسان فدا شدند اگر آنجا سر یک تن بر سر نیزه رفت اینجا هزاران هزار مرد سر خود را به دار دادند تا جاودانگی اسلام را به ارمغان آورند».




تاریخ : شنبه 90/1/13 | 9:17 صبح | نویسنده :