|
لطفا کسی به این سوالات امام صادق جواب دهد |
|
|
مردى از امام صادق علیه السلام نصیحتی خواست! آن حضرت به او فرمودند: |
یکی ازنقاشی هازمینه ای کاملا سیاه داشت ووسط این
سیاهی شمع کوچکی می سوخت که نورش درمقابل این ظلمت خیلی کوچک بود...چمران زیرنقاشی
اش به عربی شاعرانه ای نوشته بود:«من ممکن است نتوانم این تاریکی را ازبین ببرم
ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت ونور وحق وباطل رانشان می دهم.
کسی که به دنبال نوراست،این نورهرچه قدرکوچک
باشددرقلب اوبزرگ خواهدبود»
...شایدهمین بودکه قلب غاده را عاشق چمران
کرد،مسلمان کرد...
فرستنده:ملت
گیرنده: مهدی باکری - نزد خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا مهدی!
سلام من الرحمن نحو جنابکم / فأن سلامی لایلیق ببابکم
امیدوارم که حالتان خوب باشد. حمید آقا اینا خوبند؟! مرتضی یاغچیان، آن شیر دلاور آذربایجانی، خوب است؟ بچههای عاشورا خوبند؟ علی تجلایی؟ اصغر قصاب؟ محمود اورنگی؟ حبیب پاشایی؟ باقر مشهدی عبادی؟ علی اکبر جوادی؟ مصطفی پیشقدم؟ رضا داروئیان؟ احد مقیمی؟ علی اکبر کاملی؟ محمود گلزاری؟ محمود دولتی؟ رحمتالله اوهانی؟ بقیه بچهها خوبند؟ راستی حال امام (ره) خوب است؟ اگر از احوال ما جویا باشید، ملالی نیست جز "دوری شما". اما این هفته، اینجا هفته دفاع مقدس است و جای شما "سبز" !!!!! آنجا هفته چه است؟
دلتان از ما نگیرد. ما این هفته، عوض همه سال یاد شما خواهیم بود. ایام دیگر وقتش را نداریم قربانت بروم و راستش بهانهای هم نداریم. امنیت که خودش از اول برقرار بوده و اگر شما هم نبودید امروز باز هیچ حرامزادهای جرأت نداشت با لگد در خانهمان را از جا درآورد و در حالیکه مادر و خواهر و همسرمان حجاب ندارند با "m-16"ی که آماده شلیک است به داخل خانه هجوم بیاورد. عزت و سربلندیمان مدیون مردان سیاست است. با دهکده جهانی تنش زدایی کردهایم هر چند کدخدا جدیداً گفته که شمایان on the wrong side of the history هستید!! این را هم درستش میکنیم ان شاء الله. بله، دور از چشم شما تنش زدایی کردهایم حسابی، و دیگر نیازی نیست که "اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل همه دنیای آنها بایستیم". از شما چه پنهان حالش را هم نداریم. غیرت انقلابی را چوب حراج زدهایم و حتی حال پاسخ دادن به نیش دوست و دشمن را نداریم. شور انقلابی را هم جویدهایم به مذاقمان خوش نیامده قی کردهایم!
راستی آقا مهدی قربانت بروم شما کدام طرفی بودی؟ من با نوشتن این نامه باید از شما به نفع کدام حزب استفاده ابزاری کنم؟!! زبانم لال "حزب الله" که نبودی؟
القصه این هفته، اینجا هفته دفاع مقدس است و ما شب و روز شما را یاد خواهیم کرد و روی تصاویر جهاد شما "وطن ای هستی من، شور و سرمستی من... همه جان و تنم وطنم، وطنم، وطنم..." خواهیم خواند! و باز هم نخواهیم فهمید که شما برای اسلام رفتید یا برای وطن؟!! راستی چرا هر چه در وصیت نامههای شما میجوییم محضاً لله یک وطن پرست بین شما پیدا نمیشود؟! طوری چسبیدهاید به اسلام که انگار سال هشتم هجرت است! و انگار نه انگار که بشر پا به روی ماه گذاشته و به شریعت دموکراسی (که نمیدانم چرا با اسلام شما جمع نشد ولی با اسلام ما جمع شده) ایمان آورده!
ما در این هفته با شمشیرهای زنگ زده و شکمهای برآمده و ته ریشهای آنکارد شده یاد شما خواهیم کرد. ما همراه شیخهای ریشسفید عصبانی و یاران غار امام (ره) و یاران جدیداً به امام پیوسته (!)، همگی یاد شما خواهیم کرد. یاد اخلاصی که فرمانده لشگر را بین لشگر ناشناس میکرد. یاد تقوایی که خودکار بیتالمال را از دست همسرش میگرفت. یاد جهاد اکبری که اندامی را لاغر و زبانی را صامت کرده بود. یاد بصیرتی که به حاسدان و جاهلان اجازه استفاده نمیداد. یاد احساس مسئولیتی که فرمانده جنگ را جلوتر از نیروهایش به خط میکشید. یاد قامت خم شده از درد اصابت تیر و ترکش که با همان حال فریاد میکشید و همه را به جلو فرا میخواند. یاد شجاعتی که با دست خالی به پادگان "قُوات ابراهیم" هجوم میبرد و آنرا پاکسازی میکرد. یاد جسارتی که صد متر جلوی تیربار دشمن میدوید و تیربار را از دست دشمن در میآورد. یاد یقینی که بی هراس جلوی آتش میرفت و میگفت آتش، ابراهیم (ع) را نسوزاند. یاد خستگی بیاستراحتی که فرمانده لشگر را از ترک موتور در حال حرکت به پایین پرتاب میکرد و پشت بیسیم به خواب میبُرد. یاد زهدی که آب کمپوت را با نان خشک میخورد و شیرینی و نرمی میوه آن را بر خود حرام میکرد. یاد تواضعی که آب حمام را با دست فرمانده لشگر برای نیروهایش گرم میکرد. یاد چشمی که بخاطر فراموشی قیامت پشت خاکریز میگریست. یاد عرفانی که خدا را خونی میخواست که در رگهایش جریان یابد تا تمام سلولهایش یا رب یا رب بگویند. یاد مرگ آگاهیای که میگفت هر کس از جان گذشته نیست با ما نیاید. یاد شامهای که بوی بهشت را میفهمید و پشت بیسیم به "مرتضی یاغچیان" تذکر میداد که مواظب باشد در تشخیص بهشت از دنیا اشتباه نکند.
این هفته، اینجا هفته دفاع مقدس است و ما شما را یاد خواهیم کرد. از ناگفتههای شما و بچههای عاشورا خواهیم گفت. با یک چشم اشک و یک چشم خون از ولایتپذیری شما خواهیم گفت. از اینکه جزایر مجنون باید حفظ میشد چون دستور امام (ره) بود. از اینکه مرتضی یاغچیان یک خاکریز دو سه کیلومتری را به تنهایی از این سر تا آن سر میدوید تا از دست نرود و آنقدر ترکش به او اصابت کرد که سر تا پا خون بود و تن مجروحش برای شما "خاطره تن مجروح حمزه" را زنده میکرد. و باز میدوید. از این سر تا آن سر. چون امام (ره) گفته بود جزایر مجنون باید حفظ شود. از تو و مقاومت تو با بیست نفر در برابر چهار تیپ زرهی دشمن در آنسوی دجله خواهیم گفت. چون امام (ره) گفته بود جزایر مجنون باید حفظ شود. از حمید خواهیم گفت که از اینکه قامت بلندش سیبل ثابت دشمن باشد هراسی نداشت و وقتی حلقومش با ترکش خمپارهای دریده شد در برابر لشگر دشمن تنها بود. چون امام (ره) گفته بود جزایر مجنون باید حفظ شود.
آقا مهدی! دلتان از بیوفایی ما نگیرد. همان همه که خون دادهاید خون دل خوردهایم. غافلان از حقیقت، ما را نسل سوم انقلاب نامیدهاند ولی اشتباه کردهاند! ما با شما از دانشگاه تبریز در سال 52 تا بهمن 57 و از بیت المقدس و ثامن الائمة و فتح المبین و رمضان تا والفجر مقدماتی و والفجر چهار و خیبر و بدر بودهایم. حجت این حرف را از مولایمان علی (ع) داریم و واهمه نداریم که بگوییم با او هم در جمل و صفین و نهروان بودهایم. بگذار آنانکه در حجاب زمانند ما را نسل سوم بنامند.
"دلمان" گرفته آقا مهدی! همه سی و یک سال عمری را که هیچ خاصیتی برای اسلام و انقلاب نداشتهام، به یک لحظه فشردن دستان تو میدهم. و خدا را چه دیدهای شاید هم دیر نباشد که به مسلخ کربلا بیاییم و به شما ملحق شویم. آن "پیر جوان زخم چشیده" ما را خبر داده که هر گاه پای خواص امت در برابر مقام و چرب و شیرین دنیا بلغزد ما به مسلخ کربلا خواهیم رفت...
منبع:اینرنت
خواصی که درامتحان قبول شدند«قسمت آخر»
هجدهم مرداد1388امیرلشکری،اولین
اسیرایرانی به امام شهیدان پیوست ودرقهقهه ی مستانه اش ((عندربهم
یرزقون))شد.او18سال اسارت را با همه ی محرومیت ها وشکنجه ها تحمل کرد،بارهاشوک
برقی وتازیانه واعدام صوری وعطش رابه جان
خریدتاکلامی درتضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران به زبان نیاورد.
بهترین روززندگی ا ش دراسارت راروزی
برشمردکه یک عراقی،نیمه ی پس مانده ی آب یخ را به اوتعارف کرده بود .
اوبه خوبی میدانست که دشمن می خواهدبا
اعتراف گرفتن ازاو،ایران را آغازگرجنگ معرفی کند.اوبه خوبی تکلیف خودرا شناخته
بود.تکلیف اوحفظ نظام بود وحفظ نظام به سکوت او بسته بود.لشکری اهل بصیرت
بودودرجرگه ی خواص قرار داشت.سکوت اودر برابرهمه ی تهدیدها وتطمیع ها ،رساترین
فریادتکلیف مداری بود.
*******************************************
شهیدان فارغ ازدرجه ورتبه ،فارغ ازمدرک وشغل ،همه یک ویژگی داشتند:«ازخواص
بودند»واهل بصیرت.
درخلوت خودبا خدایشان به درکی از عالم هستی وجایگاهی ازبینش رسیده
بودندکه به خوبی می دانستنددرکجای
این کائنات قرارگرفته اند،هدف آفرینششان چه بوده ووظیفه شان
درهرموقعیتی چیست؟
آنان به جایگاهی رسیده بودندکه به خوبی میدانستندبرای حفظ نظام
اسلامی ولبیک به کلام ولی فقیه ،کجاباید«سکوت»کنند،کجاباید«درد»راتحمل
کنند،کجاباید«درس»رارهاکنند.