سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشانی

 

از دژبانی تلفن زدند گفتند یکی امده نشانی های "رثائی " را میده وسراغشو میگیره

 

تند خودم را رسوندم انجا پیرزنی بود میگفت :هرماه میامد خونه مون برام پول میاورد اسمش محمد علی بود یک روز راه افتادم دنبالش اومد تا اینجا چند ماهه به من سر نزده نگرانشم ...

 

بهش گفتیم شهید شده نشست همونجا وشروع کرد به گریه کردن ....




تاریخ : چهارشنبه 88/7/8 | 9:21 عصر | نویسنده :

شعری منتشر نشده از استاد آذر یزدی به بهانه هفته دفاع مقدس

 

مرد آزاده را بسی سهل است / کز همه چیز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخیزد / جان دهد نیز در ره اسلام
جان عزیز است و دین عزیزتر است / وانچه از جان گذشته جانان است
آن که آگاه از شهادت خویش / جان فدا می‌کند، شهید آن است
از شهیدان کریمتر کس نیست / در نظرگاه خلق و خالق نیز
بعد از آن هر که نیز در راه است / تا کند جان فدا هموست عزیز
آدمی لیک خوشدل از نام است / بی نشان جان سپردن آسان نیست
وانکه در بند نام نیز نبود / در دلش جز صفای ایمان نیست
گرچه فرجام کار یکسان است / دل مردم به یادگار خوش است
ماندن نام شخص آخر نیز / بر سر لوحه مزار خوش است
ای بسا کار باقیات‌الخیر / در جهان هست بهر ماندن یاد
معبد و مرقد و کتاب و کلام / اثری از حضور بی فریاد
هر کسی نام خویش دارد دوست / نام هر کس نشان بودن اوست
نام نیک است آنچه می‌ماند / یاد نیکو قرین نام نکوست
یاد نام‌آوران به نام کنند / نام اگر نیست، یاد چون باشد
دل ز گمنامی شهید سعید / گرچه سنگ است غرق خون باشد
آن که بی‌نام می‌کند ایثار / هست نزدیکتر ز قرب اله
ای خوشا در گذشتن از همه چیز / بی‌نشان خالصا لوجه‌الله
وقت ایثار جان به گمنامی / هست یکسر نشان حق جویان
رهروان طریقه اخلاص / وحده‌لا‌شریک‌له گویان
در شگفتم آن چگونه دل است / دل در یافته پیام الست
دل در باخته به عشق وصال / دل پرداخته ز هر چه که هست
یک سر و صدهزار سر همراز / یک تن و صدهزار تن همراه
همه از بی‌نشانی اش رنجور / همه از سرفرازی‌اش آگاه
یاد او زنده تا ابد بر جای / نام او رفته پیام او مانده
برتر از هر چه جهان هستند / درس جانبازی و شرف خوانده
ای شهید بزرگوار که کرد / همتت جان فدای دین و وطن
کشور از توست در امان از خصم / دوست از توست ایمن از دشمن
ای رها کرده هر چه دنیایی است / پدر و مادر و زن و فرزند
رفته تا عرش کبریا تنها / همه با حیرت و تو با لبخند
دم فرو بسته جان گرفته به دست / گشته بی‌نام و بی‌نشان مفقود
از تصلای دوستان محروم / با تولای خالق معبود
جان به قربان چون تو قربانی / دل فدای تو باد و همگامان
جان تو در جوار حضرت حق / اجر تو با خدای گمنامان
گر نداری مزار باکی نیست / جای آرامگاه تو دل ماست
تو در مشکلات حل کردی / آنچه رد جان ماست، مشکل ماست
ما ز روی تو تا ابد خجلیم / که تو واصل شدی و ما به رهیم
گر نداریم پاس همت تو / در دل از شرم خود چگونه رهیم
آفرین بر تو آفرین خدای / ای جوانمرد نام رفته ز یاد
آفرین خدای بر پدری / که تو پرورد و مادری که تو زاد
گرچه گمنام رفتی از دنیا / خود ز نام‌آوران شدی معدود
از من ای نیک‌نام بر تو سلام / از من ای زنده‌یاد بر تو درود

 

 

 




تاریخ : سه شنبه 88/7/7 | 8:47 عصر | نویسنده :

به دوکوهه یاکردستان که میرسی ناخودآگاه
حاج احمد متوسلیان درذهنت نقش می بندد،فرمانده دلاورلشکرمحمد رسول ا... .

وقتی دریکی ازعملیاتها دردوران جنگ ترکش
بزرگی به پایش اصابت می کندواورا به پشت خط منتقل می کنند،درواکنش به اصرار پزشکان
برای بیرون آوردن آن وبیهوشی ،به آنان چنین اجازه ای نمی دهدوترجیح می دهد بدون
بیهوشی عمل صورت بگیرد.

حاج احمدجزوخواص بودواهل بصیرت.به خوبی می
دانست اونبایدبیهوش شود.شایددربیهوشی ودرحال به هوش امدن اسراری ازاسرار جنگ را
افشا کند.اومی دانست حفظ نظام درگروی ادای تکلیف اوست وتکلیف اواین است که درد را
به جان بخرد،امابیهوش نشود.

                                                                           
ادامه دارد....




تاریخ : سه شنبه 88/7/7 | 6:58 عصر | نویسنده :

خواب

 

در اتاق باز شد نور خیره کننده ای  تابید بیرون چند رنگ داشت مثل رنگین کمان

 

محمد علی رفت توی اتاق زانو زد روبه روی نور خواستم خودم را به اتاق نزدیکتر کنم ولی پاهام سست شده بود جلو نمیرفت وچشم هام نمی دید

 

بیدار شدم دیدم خواهرم هراسان تو رختخوابش نشسته خوابم را براش گفتم گفت :منم همین خواب را دیدم

 

معراج که رفته بودیم یکی از دوستاشو دیدم برامون گفت چطور شهید شده درست همان شب وتوی همان ساعت !!

 

                                                                                                                      از کتاب کاش ماهم ... خاطرات شهید محمد علی رثائی




تاریخ : سه شنبه 88/7/7 | 4:35 عصر | نویسنده :

خواصی که درامتحان قبول شدند

درگلزارشهدای علی بن جعفر (ع) قم، مزارشهیدی است ازکشور فرانسه : ((کمال کورسل)) . اودرست درمقطعی که برخی ازروشنفکران غرب زده ومیلیشاهای مسلح چپ گرا،سواربرپروازتهران پاریس می شدنداوسوار برخط پروازی پاریس تهران شدتابرای کسب معارف تشیع وبازگشت به کشورش برای احیای مکتب اهل بیت (ع)درجوارکریمه ی اهل بیت(س)به تحصیل بپردازد.اماشیپورجنگ که نواخته شدودفاع به لحظات حساس رسیدوپاریسنشینان درپادگان اشرف عراق گرد آمدند وتاتنگه چهار زیر پیش رفتند،حفظ مکتب تشیع رادرگروحفظ نظام مقدس اسلامی دید.دفتروقلمش راکنارنهاد،درحجره اش را درمدرسه ی حجتیه قم قفل زدوراهی جاده کرمانشاه اسلام آبادشدوسرانجامی که سرنوشت مقلدان خمینی است درمصاف بامنافقان شربت شهادت نوشید.اوجزء خواص بودواهل بصیرت.به خوبی می دانست تکلیف او"رهاکردن درس"است حتی اگر اوتنهامبلغ آینده کشورش باشد.    

                                                     ادامه دارد....




تاریخ : یکشنبه 88/7/5 | 10:22 عصر | نویسنده :