سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استان کردستان « سرزمین مجاهدتهای خاموش »

                                                             ( مقام معظم رهبری)

با سپاس و ستایش از پروردگار منان و عنایات حضرت ولی عصر (عج ) ونظر و لطف شهدای گرانقدر، اردوی راهیان نور بسیجیان فرهنگی ناحیه 2 در مرداد 89 از تاریخ 89/5/10 تا 89/5/16برگزار گردید.

سفر عصر روز یکشنبه 5/10آغاز گردید. هدیه  و سوغات همسفران از مشهد الرضا برای شهدای مظلوم کردستان 1401 گل صلوات (1400صلوات جهت شادی 14 معصوم ویک صلوات جهت نعمت ولایت) بود که در طول سفر توسط همسفران فرستاده شد.

طبق برنامه ریزی قبلی در طول مسیر تا مقصد، از مکانهای زیارتی طی مسیر بهره برده شد (حرم عبدالعظیم حسنی مرقد امام راحل (ره) – حرم کریمه ی اهل بیت حضرت معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران ) بطوری که دو شنبه شب از مسجد جمکران به سمت سنندج  حرکت ادامه یافت.

ساعت 10 صبح روز سه شنبه  به شهر سنندج رسیدیم پس از مشخص شدن محل اسکان مجتمع فرهنگی ورزشی که مزین به نام سردار شهید محمد بروجردی بود- راهی بازدید از اولین نقطه سفر راهیان نور شدیم.

اولین منطقه تپه های ا... اکبر بود که با رشادتهای جوانمردان این مرزو بوم فتح گردیده بود.راوی این منطقه که یکی از پیش مرگان مسلمان کرد بود گزارشی از منطقه کردستان ، تاریخ تحولات واقع شده در دوران انقلاب در این

منطقه ،انواع فعالیتهای گروهکهای ضد انقلاب منطقه و چگونگی تشکیل گروه پیش مرگان مسلمان کرد، تعداد شهدای منطقه ووضعیت سیاسی کنونی استان به همسفران دادند. چیزی که در صحبتهای ایشان مشهود بود غربت ومظلومیت شهدا در این قسمت از کشور در طول دوران دفاع مقدس بود  وتفاوت جنگ در جنوب کشور را بیان میکرد اینکه در این قسمت دوست ودشمن به راحتی قابل شناسایی نبود و این کار مبارزه رامشکل  ساخته بود... .

عصر همان روز به باشگاه افسران رفتیم  یکی از مناطقی که به واسطه ی غیرت دینی واستقامت دلیر مردان

مسلمان وبا ایمان باری دیگر معجزه الهی رزمندگان اسلام  را یاری کرده بود . در ابتدا یکی از جانبازان منطقه ، توضیحات مفیدی راجع  به آن مکان داد سپس به زیارت مرقد تنی چند از شهدای گمنام آن منطقه رفتیم نوای دلنشین نوحه هایی راجع به شهدای گمنام فضای معنوی    ان مکان را ملموس تر نموده بود. در این قسمت، از نمایشگاه شهدا  با محوریت اشاعه فرهنگ پرهیز از اسراف وامر به معروف ، برگرفته از خاطرات ووصیت نامه شهدا بازدید بعمل آمد که بسیار جالب بود.

روز چهارشنبه به سمت شهر مریوان حرکت کردیم . در کنار دریاچه زریوار از مناطق عملیاتی والفجر 4، یادمان شهدا ومزار 4 شهید گمنام ان مکان بازدید شد ،در ضمن در این محل یادمانی از حضور رهبر عزیزمان- در سال گذشته- وجود داشت.

روز پنج شنبه به شهر  بانه رفتیم  پس از هماهنگی های لازم با ستاد اسکان راهیان نور، به سمت یادمان شهدا حرکت کردیم که در نزدیکی مرز عراق واقع شده بود. برروی تپه ای که حدود یک کیلومتر پیاده روی داشت چشمه ای بود به نام چشمه ی شهدا  که یادمان چند شهید گمنام و مظلوم جهاد سازندگی در این منطقه قرار داشت.شاید نور اخلاص و مظلومیت این شهداو شباهت با نوع شهادت معصومین علیهم السلام ، تحمل اسارت و شکنجه و سرانجام شهادت در ماه رمضان وبا زبان روزه ، سفره معنوی خاصی را برای همسفران  مهیا کرده بود علاوه بر این نزدیکی به حرم سیدالشهدا حال وهوای دیگری به این زیارت داده بود و اینکه آخرین دیدار ما با شهدا در این سفر بود و... .

در این سه روز بازدید از مکانهای تفریحی و گردشگری استان و  خرید از بازار شهر بانه نیز در برنامه بود و  صبح روز جمعه به سمت مشهد حرکت کردیم.

ضمن تشکر از کلیه کسانی که مارا در راه اندازی این سفر یاری کردند امید ، رهروی شهدای عزیزمان باشیم کسانی که با نثار خون خود عزت وشرف را به میهن عزیزمان هدیه کردند و خوشا به حال کسانی که در سفرهای راهیان نور

حامل نور  شوند !

یاد و خاطره ی فرماندهان و سرداران و 5400 شهید استان کردستان و همه ی شهدای عزیزمان که با نثار خون خود نشان پایمردی و دلیری را بر سینه سترگ میهن اسلامی آویختندگرامی باد.

  سردار شهید محمد بروجردی   « مسیح کردستان»        فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهد

     «  سپهبد شهید علی صیاد شیرازی  «  صیاد دلهای مردم کردستان

   سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان    فرمانده وقت سپاه مریوان

امیر سرلشکر شهید رسول عبادت  فرمانده تیپ مریوان

سردار شهید ناصر کاظمی      فرمانده سپاه کردستان

 




تاریخ : دوشنبه 89/5/25 | 10:27 عصر | نویسنده :


علی، ناصر و مسعود خودسیانی سه برادری هستند که در دوران دفاع مقدس از یک خانواده به شهادت رسیده اند. ناصر و مسعود دوقلو بودند که با فاصله نیم ساعت از هم متولد شده بودند و در جبهه نیز در یک عملیات با همین فاصله زمانی نیم ساعت به شهادت نائل آمدند. 
مادر شهیدان خودسیانی می گوید: بعد از 25 سال در میان نوشته های فرزندم ناصر، شعری را که دست نوشته های او بود، پیدا کردم که نشان می دهد او با علم به شهادت خود برای آخرین بار راهی جبهه شده است. این اشعار گواهی بر این ادعاست:
سر راهم مگیر مادر/ مکن تو التماس دیگر
رسید، صبر تو آخر/ که دارم می روم جبهه
چه باکی دارم از دشمن/ لباس رزم من آور
خمینی ام بود رهبر/ که دارم می روم جبهه
اگر زحمت کشیدی تو/ اگر خیری ندیدی تو 
به محشر رو سفیدی تو/ که دارم می روم جبهه
شدی تو رستگار دیگر/ مزن بر سینه و بر سر
به عشق مهدی می سوزم/ که دارم می روم جبهه
حلالم کن ای مادر/ نمی بینی مرا دیگر
خداوندا بده صبری / تو بر این مادر زارم
شدی راحت ز دست من/ که دارم می روم جبهه
تو قرآن را بیار مادر/ بگیرش همچو بالا سر
حلالم کن دم آخر/ خداحافظ تو ای مادر




تاریخ : دوشنبه 89/5/25 | 4:40 عصر | نویسنده :



تاریخ : سه شنبه 89/5/19 | 5:33 عصر | نویسنده :



همه گویند به ظهورش صلوات کاش گویند به حضورش صلوات



تاریخ : جمعه 89/5/15 | 11:38 صبح | نویسنده :

عجب دیوانه ای بود، وسط میدان معرکه هم ول کن نبود. شوخی هایش که هیچ، توجهی هم ؟؟؟ به زمان و موقعیت نمی کرد. بچه ها از میان آب و آتش خود را به ساحل اروند رسانده بودند و هر کس در آن بازار دلهره و وحشت و در بارش خمپاره های منور، شبح های دشمن را دنبال می کرد تا به شکار تانک هایش برود. در این گیرودار، او دست مجروح مسعود را گرفته و در حالی که تلاش داشت انگشترش را از دستش بیرون آورد، قاه قاه می خندید. 
شب گذشته مسعود خواب دیده بود که به بهشت خدا راه یافته و میوه های بهشتی به او خورانده بودند، به همین خاطر به بچه های گردان گفته بود تمام دارایی ام مال شما، الا این انگشتر عقیق.
او همان شب از مسعود پرسیده بود، بعد از شهادتت چی؟
مسعود نیز قولش را به او داد و حالا که مسعود را مجروح دیده بود، تلاش داشت انگشترش را به ارث ببرد.
مسعود در صدای خنده بچه ها به او گفت: نا مسلمان هنوز که شهید نشده ام. عجب وارث سمجی
اگر چه آن روز او به انگشتر مسعود، دست نیافت ولی به صدای خنده بچه ها که طراوت و تازگی می آفرید و آرامشی که نیاز بود بر دل های هیجان زده بنشیند، دست یافت و این همان چیزی بود که او می خواست.
روز بعد، همان طوری که مسعود آرزو کرده بود، لحظه وصال فرا رسید و سر شهید مسعود اکبری در دامان همان دوست زیر سایه نخلی در معرکه جنگ صدای گریه آن جمع صمیمی را در آورد.





تاریخ : سه شنبه 89/5/12 | 5:36 عصر | نویسنده :