عملیات رمضان تازه تمام شده بود. همه خسته بودند . حسن وسایلش را می گشت ؛ دنبال چیزی بود . گفتم « چی می خوایی؟» گفت « واکس . می خوام کفشامو واکس بزنم، باید بریم جلسه .»
شهید حسن باقری