سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 وسایل نیروهایم را چک می کردم. دیدم یکی از بچه ها با خودش کتاب برداشته؛ کتاب دبیرستان.
گفتم «این چیه؟»
گفت: «اگر یه وقت اسیر شدیم، می خوام از درس عقب نیفتم.» 




تاریخ : پنج شنبه 92/2/5 | 1:14 عصر | نویسنده :