|
روز جمعه بود. من و چند تن از دوستان شهرستانی در دانشکده مانده بودیم. شهید حاج محمد جعفر نصر اصفهانی، هم که از روز قبل نگهبان بود، پیش ما بود. شهید به ما گفت: «هیأتی به نام «هیأت فاطمیون» هست. اگر میخواهید محیط برای شما خستهکننده نباشد و بیکار نباشید، شما را به این هیأت میبرم. به سود شما هم خواهد بود».
ما دو، سه نفر، صبح از دانشکده راه افتادیم به طرف میدان «حر». در آنجا یک راننده منتظر ما بود. سوار ماشین شدیم و ما را به هیأت فاطمیون بردند. چنان تأثیری در ما گذاشت که روزهای بعد اگر جعفرآقا هم نبود، به نحوی خودمان را به آنجا میرساندیم و از این محفل روحانی استفاده میکردیم.
جالب اینجا بود که اگر در آن هیأت نامی از بیبی فاطمه زهرا(س) میآمد، شهید نصر به گریه میافتاد و حالتی معنوی به او دست میداد.
تاریخ : دوشنبه 90/2/12 | 9:30 عصر | نویسنده :