سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه روز از تولّد اوّلین فرزندم - حامد - می گذشت . هنوز در بیمارستان بودم که «شهید خوش سیما» با همان چهره و لباس خاک آلود جبهه به محض رسیدن به مشهد به ملاقاتم آمد . خارج از وقت ملاقات با اصرار وارد شده بود . وقتی وارد اتاق شد ، خوشحال بود، گلدان گلی هم در دست داشت . وقتی بچّه را در آغوش گرفت ، نگاهی به او کرد . دیدم چند قطره اشک از چشمانش چکید.




تاریخ : یکشنبه 89/9/7 | 5:28 عصر | نویسنده :