سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جسته گریخته توی منابع سرک می کشم لابه لای وصیت نامه ها و زندگی نامه ها . می خواهم ببینم فرق آنها که رفتند با ما که ماندیم چیست .مرام انها چگونه بوده ؟ دنبال خصلت ویژه ای می گردم که در آنها هست ودر ما نیست یا شاید مقدار آن در ما خیلی کم است. یک چیزهایی پیدا کرده ام گر چه ناقص وکم اند اما بالاخره جزیی از همان اسباب وعللی هستند که بعضی هارا شهید کرده وبعضی هارا نه.
وقتی کسی همه ی وجود شما باشد برایش چه می کنید؟ وقتی کسی را عمیقا واز ته قلب دوست داشته باشید وبه منزله ی روح شما باشد
احتمالا اولین کاری که می کنید این است که هر جه بگوید انجام می دهید ...  اما این راضی تان نمی کندوقتی کسی روح شما باشد خوب برایش میمیرید دیگر!برای کسانی که شهید شدند «روح منی خمینی » فقط یک شعار نبود . انها این جمله را می گفتند ومی خواستند تا آخر خط بروند
؛بدوند.
احتمالا سینه سپر کردن مقابل آتش و گلوله جرات می خواد شجاعتی که اصلا ربطی به تیپ و قیافه و هیکل و زوربازو نداردشجاعتی که در بیشتر موارد اصلا به چشم نمی آید. اما کار کردش را در همان موقعیت های بحرانی وحساس می شود مشاهده کرد. ار آن شجاعت ها که به باور انسان تبدیل می شود و به این راحتی ها از بین نمی رود حتی ممکن است بعضی از شهدا هم از داشتن همچین جراتی بی خبر باشند اما به وقتش به کارشان می آید.
ظاهرا یک عینک نامرئی روی چشم شهدا بوده که روی چشم ما نیست! یک عینک عجیب برای دیدن ماورای زمان ومکان . شهدا با تمام وجود به زندگی پس از مرگ و سعادت حقیقی آن ایمان داشتند گویی که دنیای پس از این دنیا را با آن عینک نامرئی می دیدند وبه همین دلیل زن وزندگی و فرزند ومال واموال آنها را دلبسته ی این دنیا نکرده بود. دلبستگی ها طنابهایی هستند که نمی گذارند آدم از دست این دنیا خلاص شود. شهدا این طنابها را بریده بودند.
                                                                  ادامه دارد...





تاریخ : چهارشنبه 89/2/15 | 3:20 عصر | نویسنده :