سفارش تبلیغ
صبا ویژن

"خبر"، یکی از واژه‌های دلپذیر و در عین حال حساس و خطرناک دوران اسارت قلمداد می‌شد و البته خود  خبر نیز چند بخش و مجموعه را دربر می‌گرفت. خبر از کشومان، خبر از کشور غاصب، خبر از سایر اسرا  و دوستانی که با هم و یا در کنار یکدیگر بودیم. برای انتقال اخبار نیز اگر کسب می‌شد راه‌ها و روش‌هایی  وجود داشت، از جمله انتقال از طریق کپسول.
 بدین شکل که بچه‌ها به دلایل مختلف و البته اکثراً واهی به  پزشک عراقی اردوگاه مراجعه می‌کردند و پس از این‌که موفق می‌شدند از این کپسول‌ها بگیرند، محتویات  درون آن‌ها را خالی می‌کردند و خبرهای نوشته شده روی برگه کاغذ سیگار را در آن می‌گذاشتند و انتقال  می‌دادند.
یک بار یکی از برادران به نام آقای امینیان برای فراهم کردن این وسیله ارتباطی، به پزشک عراقی  اردوگاه مراجعه کرد و لحظاتی بعد با حالی نزار و رنگی‌پریده لنگ‌لنگان آمد. ما ماوقع را پرسیدیم و او  گفت: این بار هم مثل سایر دفعات و به همان شیوه به پزشک مراجعه کردیم و انتظار داشتم کپسول‌های  چرک‌خشک‌کن را کما فی‌السابق تجویز کند، ولی متأسفانه و یا از جهتی خوشبختانه برای بیماران حقیقی  آمپولش را آورده بودند و او هم آمپول تجویز کرد و یک سرباز عراقی چنان ناشیانه این آمپول را زد که مرا  به این روز انداخت.





تاریخ : یکشنبه 90/7/3 | 3:57 عصر | نویسنده :